ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

این روزها

چند شب پیش ساعت 5ونیم صبح دیدم صدای هق هق میاد سراسیمه از خواب پریدم رفتم اتاقت دیدم نیستی رفتم تو حال نبودی برگشتم اتاق خودمون نبودی فریاد زدم ابوالفضل کجایی باباجون هم بیچاره سراسیمه از خواب پرید دیدم شورت و شلوارت افتاده دم دشتشویی در دستشویی رو باز کردم دیدیم جیش داشتی رفتی دستشویی کارت رو کردی ولی به جای اینکه من رو صدا کنی گریه میکردی عزیزم نمیدونی چه حالی شدم بردم پیش خودم خوابوندمت . صبح ها هم که طبق معمول میایی اتاق ما پنجشنبه صبح اومده بودی و طبق عادت همیشگی با دستت دهن من رو میگرفتی خلاصه دیگه بیدار شدیم باباجون هم که خونه بود میخواستم از جام پاشم نمیذاشتی میگفتی باید بخوابی پیشم من هم دهنت رو بگیرم من که کلافه شده بودم و احساس...
26 خرداد 1393

پایان ترم 5

قربونت برم ترم 5 زبان هم تمام شد برای امتحان ترم 5 گفتن تمام 5 کتاب مربوط به هر ترم رو امتحان میگیرن البته پایان هر ترم امتحان دادین ولی 5 ترم که تمام بشه یه دوره یعنی ps1 به پایان میرسه و ps2 شروع میشه خلاصه معلمتون حسابی کتابها رو که فکر میکردم دیگه فراموش کردین دوره کردن من هم تو خونه حسابی باهات کار کردم گرچه بزور رشوه یعنی هر کتاب رو که باهم کار میکردیم یه دونه پاستیل جایزه میگرفتی بعد هم که شعرهای سی دی زبان رو که باید گوش میکردی برات میگذاشتم خلاصه با بزن و برقص گوش میکردی و نتیجه عالی شد یعنی معلمت گفت ابوالفضل و بردیا آبروی کلاس رو خریدن آخه مدیر آموزشگاه امتحان گرفت من که حسابی دلهره داشتم میدونستم بلدی فقط نگران بودم که هوس کنی و ...
19 خرداد 1393

بدون عنوان

دیشب یه عکس دیدی تو مجله که با گل سفالگری ماشین درست کرده بودن و با آبرنگ رنگ کرده بودن همون دیشب ازم قول گرفتی که فردا صبح ماهم درست کنیم امروز بعد از صبحانه یادت اومد منهم کارو زندگی رو رها کردم و مشغول شدیم این هم عکسهاش  البته یکی از عکسها مربوط به دیروز که ماکارونی میخوردی اینقدر کثیف شده بودی هوس کردم ازت عکس بگیرم ...
13 خرداد 1393

این روزها

وای از این مامان تنبل که خاطرات گل پسر رو دیر به دیر میتویسه با اینکه تعطیلاتم شروع شده واقعا فرصت نمیکنم بیام اینجا و همه وقتم در خدمت شما هستم قربونت برم پس فردا امتحان پایان ترم زبان داری پایان ترم پنج با اینکه هر ترم امتحان کرفتن ولی چون یه دوره رو به پایان میرسونید این بار از تمام 5 کتاب یعنی کل 5 ترم رو میخوان امتحان بگیرن من هم حسابی درگیرم با شما البته طبق معمول خیلی باهام راه نمیایی و خیلی کم حاضر میشی که درس بخونی به هر حال استرسش ماله منه و شما همچنان حتی نمیدونی امتحان چیه ولی خوب معلمتون حسابی داره زحمت میکشه و در حاله دوره کردن دروس این 5 ترمه خلاصه به خیر بگذره. اما از حرفهای قشنگت چند شب پیش همراه باباجون رفتی دم یه سوپ...
10 خرداد 1393
1